به نام پدر
وقتی که دور هستی ازین بی خبر پدر
تن جای دیگری است و جان در به در پدر
"بس نکته غیر حسن بباید که تا شوم"
در بیکران وصف تو صاحب نظر پدر
در آسمان نام تو باید وضو کنند
این واژه های کهنه ی نامعتبر پدر
شاید که با نقاب غزل این همای را
گاهی بیاورند به شعر پسر پدر
خاکم به سر که گاه فراموش می کنم
خاکم ز کیمیای تو گشته است زر پدر
در بودن تمام رفیقان نا رفیق
ای کاش سایه تو بماند به سر پدر