حجت قبول!
"حجت قبول نوبت قربانی تو شد"
در فصل زرد وقت گل افشانی تو شد
از لطف نامه های وفادار کوفیان
بر روی نیزه وقت غزل خوانی تو شد
ای خاک توی این سر دریای بی حیا
بین دو نهر تشنگی ارزانی تو شد
لب بر لبان سرخ شهادت گذاشتی
آغوش خاک بستر عریانی تو شد
منظومه ای که بعد تو دنباله دار شد
آن خواهری سرود که خاقانی تو شد
بعد از هزار و سیصد و چندین و چند سال
صدها هزار آینه بارانی تو شد
بسیار عالی
با افتخار لینک شدید