یلدا
يكشنبه, ۱ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۳۳ ب.ظ
می ریزد از لب های سرخت هندوانه
یلدا به پا کرده است گیسویت شبانه
یک جرعه حالا با خیالم شب نشین باش
تنهایی من از تو می گیرد بهانه
یک عمر دارد می خورد هر روز و هر شب
احساس من از چشم هایت آب و دانه
حالا بیا یک چای آرامش بنوشیم
در کنج خلوت، دور از شر زمانه
ای هم اتاق لحظه های خلوت من!
یلداست امشب را بخوان با من ترانه
دل را به دریای نگاهت می زنم تا
از این کویر خشک برگردم به خانه
- ۹۲/۱۰/۰۱
ضمن سپاسگذاری از حضور سبز و گرم جنابعالی باید عرض کنم بنده نیز از خوانش غزل بسیار زیبایتان نهایت لذت را بردم .طبعتان جاری و لحظه هایتان شادانه...قلمتان جاوید.