حبیب حاجی پور

شعر پاییز

دستان خود آغشته با انگور کردی

سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۱۷ ق.ظ


دستان خود آغشته با انگور کردی

روزی که حوایی برایش جور کردی

از ابتدا هم عاشق آدم نبودی

در آفرینش خاک را مجبور کردی

بر چسب گندم خوار بر آدم زدی تا

با این بهانه راه او را دور کردی

ابلیس مادر مرده عاشق بود اما

بر حرف خود اصرار با منظور کردی

گر آدمی مختار می باشد چرا تو

بر کارهایش جبر را مامور کردی؟

گنجی نهان بودی که روی خود پسندی

با خلق آدم خویش را مشهور کردی

چون و چرا در جبر بی معناست،زیرا

در آفرینش خاک را مجبور کردی

  • حبیب حاجی پور

نظرات  (۱۰)

واقعا رقص قلمتون زیباست
 هنرمند گرامی  سایت ادبی شعرناب مقدمتان را گلباران می نمائید
www.sherenab.com

سلام

من بوی طغیانگری می شنوم.

پاسخ:
سپاس گزارم از شما!

                               سلام عزیز واقعا غزل روان و گیرایی بود البته ناگفته نماند که مضمون غزل بسیار حیرت آور

                                   و تامل بر انگیز است

                                   روزگار به کامتان

پاسخ:

   درود بر برادر عزیز و گلم مرتضی!

مرحمت عالی زیاد!

  • سعیده ثابتی رضویان
  • درود بر شعر و شعور شما شاعر گرامی. آثار شما فاخر و زیباست. با احترام به وبلاگ شاعرانه من دعوتید.
    پاسخ:
      سپاس گزارم
    {'گل}
    پاسخ:

    با سلام و سپاس!

    درود 
    پاسخ:

    با سلام و سپاس!

  • علیرضا آیت اللهی
  • سلام

    نه برای لقمه ای نان
    پاسخ:

    باسلام و سپاس!

    سلام

    اشعارتون واقعا زیبا ودلنشینه... 

    پاینده باشید

  • حبیب حاجی پور
  • باسلام!ممنونم!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی