حبیب حاجی پور

شعر پاییز

۴ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۶
دی

مشکاتیان چشم تو سنتور می­شود

مجلس برای رقص غزل جور می­شود

تا تار زلف تو به دلم زخمه می­زند

هر باد در هوای تو تنبور می­شود

ماهی قرمز لب تو عاقبت عزیز

در دام بوسه­های غزل تور می­شود

از عشق خط جام دهان تو سال­هاست

شیراز شعرهای من انگور می­شود

هر شاعری که از لب تو جرعه­ای سرود

بر دار گیسوان تو منصور می­شود

بنیاد پادشاهی شعرم بدون تو

می­لنگد و خرابه­ی تیمور می­شود

  • حبیب حاجی پور
۱۲
دی

 

باد در زلف تو که می­غزلد،شعر من صوفیانه می­رقصد

دست در خانقاه گیسویت،مثل دستان شانه می­رقصد

محو جغرافیای تو شده­اند،یک جهان چشم در پی ات جاری

نقشه چشم­های نفتی تو،همچو خاورمیانه می­رقصد

شب یلدا کنار گیسویت،چایی داغ خنده می­نوشم

بوسه که می­زنی لبانم را،دو عدد هندوانه می­رقصد

لحظه­ی آفرینشت سارا،گونه هایت شراب روییدند

شعر سعدی و حافظ و خیام،زین جهت بی ترانه می­رقصد

رو به روی دل غزل­زده­ام،بنشین عشق را تعارف کن

بنشین و ببین اگر بروی،بر تنم تازیانه می­رقصد

  • حبیب حاجی پور
۰۱
دی


باسلام خدمت همه دوستان بزرگوارم!

اینم هدیه سال جدید به شما...

بعد از مدت ها برگشتم با دست پر. حضور کم من در دنیای مجازی دلایلی داشت. ان شاءالله از این به بعد بیشتر  به دنیای مجازی سر خواهم زد.

خبر مهم من اینه که: به زودی -تا قبل از سال جدید - مجموعه شعرم

(خط های خاکستری) به همت حوزه هنری -انتشارات فکر بکر- به چاپ می رسه.

طرح جلدش که آماده شد؛ رو وبلاگ خواهم گذاشت.

خبرای بیشتر راجع به این موضوع رو، روزای بعد خواهم داد.

  • حبیب حاجی پور
۰۱
دی


می ریزد از لب های سرخت هندوانه

یلدا به پا کرده است گیسویت شبانه

یک جرعه حالا با خیالم شب نشین باش

تنهایی من از تو می گیرد بهانه

یک عمر دارد می خورد هر روز و هر شب

احساس من از چشم هایت آب و دانه

حالا بیا یک چای آرامش بنوشیم

در کنج خلوت، دور از شر زمانه

ای هم اتاق لحظه های خلوت من!

یلداست امشب را بخوان با من ترانه

دل را به دریای نگاهت می زنم تا

از این کویر خشک برگردم به خانه

 

  • حبیب حاجی پور