میرقصد
پنجشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۲۲ ب.ظ
باد در زلف تو که میغزلد،شعر من صوفیانه میرقصد
دست در خانقاه گیسویت،مثل دستان شانه میرقصد
محو جغرافیای تو شدهاند،یک جهان چشم در پی ات جاری
نقشه چشمهای نفتی تو،همچو خاورمیانه میرقصد
شب یلدا کنار گیسویت،چایی داغ خنده مینوشم
بوسه که میزنی لبانم را،دو عدد هندوانه میرقصد
لحظهی آفرینشت سارا،گونه هایت شراب روییدند
شعر سعدی و حافظ و خیام،زین جهت بی ترانه میرقصد
رو به روی دل غزلزدهام،بنشین عشق را تعارف کن
بنشین و ببین اگر بروی،بر تنم تازیانه میرقصد
- ۹۲/۱۰/۱۲
شعر بسیار زیبا بود، از عاشقانه های خیلی قشنگ است!
چرا درباره ی خداوندگار عشاق (علی بزرگ) شعری نمی سرایید(یا روی صفحه قرار نمی دهید)!